ولایت فقیه
مجرای دیگر حاکمیت الهی که مربوط به دوران غیبت معصوم است، آنجایی است که ولی و سرپرست جامعه بر اساس معیارها و ضوابط تعیین میشود که عبارتند از علم، تقوا و درایت.[1] با این تبیین که حاکم اسلامی باید نسبت به دین اسلام، علم داشته باشد و آن را بفهمد؛ زیرا حکومتی که ایشان، در رأس آن است، حکومت اسلامی و اهداف خاص خودش را دارد و تا حاکم اسلامی، نسبت به آن فهم عمیق نداشته نباشد، هرگز نخواهد توانست جامعه اسلامی را به آنچه که مقصود حکومت اسلامی است، برساند. ویژگی دیگری که حاکم اسلامی باید دارا باشد، عدالت است؛ عدالتِ حاکم اسلامی به او این شجاعت را میدهد تا با کمال قوت و بدون هیچ واهمهای در صدد پیاده کردن احکام اسلامی و خواست خداوند باشد و درایت بهعنوان لازمه بعدی، به او این توان را میدهد تا مصالح جامعه اسلامی و مردم را تأمین کند.
مقام معظم رهبری در دوران غیبت معصوم، این نوع ولایت و سرپرستی را متعلق به فقیه و دینشناس میداند و معتقدند ولایت فقیه یعنی حاکمیّت دین و تقوا بر زندگی اجتماعی یک ملت.[2] با این لحاظ ولایت فقیه، به معنای ولایت و حکومتِ یک شخص نیست، بلکه حکومتِ یک معیار و شخصیت است[3] که مشروعیت آن به پایبندی به رعایت احکام الهی است.[4]
در فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری منصب ولایت فقیه، جایگاه مهندسی، حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف است. بر این اساس ولایت فقیه، نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و نه نقش اجرایی صرف است، بلکه مهمترین و اساسیترین نقش ولایت فقیه پاسداری و دیدبانی حرکت کلی نظام به سمت هدفها و آرمانها است یعنی در مجموعهی پیچیده و درهمتنیدهی تلاشهای گوناگون در حکومت، نباید حرکت نظام، از هدفها و ارزشهایش منحرف شود.[5]
ولایت فقیه بدین معنا، جزو واضحاتِ فقه اسلامی و اعتباراتِ عقلایی است؛ یعنی اگر بخواهیم با تکیه به اعتبارات عقلایی نظر دهیم، این نظریّه جزو روشنترین و واضحترین نظریههاست که بیش از هر نظریهای، در باب حکومت، قابل دفاع است.[6] ایشان در تحلیل این ادعا معتقد است که ولایت فقیه چون بر اساس تعیین معیارها و ضوابط است، لذا در رأس حکومت کسی است که میدانیم تخلّف نخواهد کرد و این، امر و ملاک بسیار مهمی است که اگر در یک حکومت، رعایت نشود دچار گرفتاریهای زیادی میشود. البته ممکن است در تشخیص مصداق اشتباه کنیم و کسی که در رأس حکومت است تخلّف کند، ولی باز راه چاره این است که هر زمانی پی به این امر، یعنی تخلف حاکم، ببریم میفهمیم که حضور او در این منصب صحیح نیست[7] و این شخص خود به خود منعزل میشود، به تعبیری دیگر کشف میکنیم که حاکم و سرپرست جامعه فردی غیر از اوست که باید به دنبال کشف او و معرفی آن به مردم باشیم.[8] واضح و روشن است که با لحاظ دیگر شرایط، هر حکومتی که بر این اساس تشکیل شود، به بهترین وجه میتواند به آرمانها و اهدافش برسد چرا که بیشتر ناکامیها در یک حکومت بر اثر تخلف و سرپیچی از وظایف حکومتی است. نکته دیگری که مقام معظم رهبری در خصوص اعتبار عقلانی ولایت فقیه به آن اشاره دارند این است که وقتی مردم در یک جامعه معتقد و مؤمن به اسلام هستند، چنین جامعهای لاجرم با قوانین اسلامی باید اداره بشود، و اینجاست که اداره کنندهی این جامعه باید قوانین اسلام را بداند و این چیزی جز ولایت یک فقیه و اسلامشناس بر جامعه اسلامی نیست:
عقل و اعتبار عقلیدلالت میکند و کفایت میکند بر این که ما بدانیم برای اجرای احکام الهی در جامعه کسانی میتوانند کفایت و لیاقت لازم را داشته باشند که دارای این صفات باشند؛ یعنی دین را بشناسند... آن جامعهای که پایبند ارزشهای الهی است، آن جامعهای که توحید را قبول کرده است، نبوت را قبول کرده است، شریعت الهی را قبول کرده است، هیچ چارهای ندارد جز این که در رأس جامعه کسیرا بپذیرد که او شریعت اسلامی و الهی را میداند، از اخلاق فاضلهی الهی برخوردار است، گناه نمیکند، اشتباه عمدی مرتکب نمیشود، ظلم نمیکند، برای خود چیزی نمیخواهد، برای انسانها دل میسوزاند، ارزشهای الهی را بر مسائل و جهات شخصی و گروهی ترجیح میدهد.[9]
[1] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 10/4/1370
[2] بیانات، در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 10/4/1370 و مکتوبات، پیام به مناسبت اولین اجلاس دورهی سوم مجلس خبرگان، 3/12/1377
[3] بیانات، در جلسهی پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، 4/12/1377
[4] بیانات، در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی?، 14/3/1385
[5] بیانات، در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی?، 14/3/1383
[6] بیانات، در دیدار اعضای مجلس خبرگان، 15/6/1380
[7] بیانات، در دیدار اعضای هیئت علمی کنگرهی امام خمینی?، 4/11/1378
[8] بیانات، در جلسهی پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی، 4/12/1377
[9] بیانات، در خطبههای نماز جمعه تهران، 30/2/1362